گلایه ها عیبی نداره. کنایه ها ویرانت می کند..
. دکتر برنادت دافیدر کتاب پرورش تخیل و خلاقیت کودکانچنین اشاره می کند:کودکان پیشدبستانیاز شنیدن شعر لذت می برند . نه به خاطر اینکه با معنی شعر و یا صناعات ادبی آن آشنا هستند بلکه ازریتم ان غنی شوند.کودکان سرشار از تخیل هستندو تخیل داستان را نیز بسیار دوست دارند.حالا ، عنصر دیگری برای افزایش لذت شعر در کودکان را دخالت دهیم . یکی از فعالیتهای اساسی که کودکان با آن می توانند در دنیای سرشار از تخیل قرار گرفته و افکار و احساسات و تاثرات خود را بیان کنند ، شعر است .
اما نه به این معنی که قرارست شاعر شوند . ( اگر هم شدند چه بهتر)
ولی بی شک شعر ، عرصه دیگری است که میل به خلاق بودنرا در کودک ارضاخواهد کرد.
یاددآوری این نکته که شعر در سرزمین ما ایران ، دارای پیشینه قدرتمند و مطرحی در جهان است . اما فعلا کوزه گری ست که از کوزه شکسته آب می خورد ... یاد قدیم به خیر که بزرگتر ها چه قدر دانا بودند شبها شاهنامه خوانی وحافظ خوانیرا در معیت پدر می آموختند . از اولیای عزیز می خواهم این عادت پسندیده را درخانواده تجدید نمایند.مادر کلاس شاهنامه خوانی را آغاز کردیم وهمین برنامه باعث شور دانش اموزاندرشعرخوانی وشعر گوییتقویت نموده
کودکان فرصتهای ارزشمند زندگی و این سرزمین اند . فرصتهایی که تا باورشان نکنیم ، عملا نه برای زندگی بهایی قائل خواهیم بود و نه برای آنچه که داریم از این به بعد شعر ونوشته های زیبای دانش آموزان را انتخاب می کنم ودرج مینمایم تا با این افکار زیبا آشنا شوید
این نوشته های زیبا را دانش اموزان گلم نوشته اند.
خدای مهربان
تو گل گفتی و من شنیدم.
توسنبلی و من کویرم.
تو گفتی نام خدا را.
من گفتم نام تورا ..
مادر
در آن روزهای آفتابی که چون مهتابی زیبا بودی.
مرا نام بردی فرزندم، مرا نام بردی دوستت دارم.
گفتی: تو گلی هستی زیبا مانند شب بو.
من هم، تو را نام بردم مادر من.
عشق من به تو، مانند گلی زیباست چون شب عاشق است.
می دانم مرا دوست داری پس به من بگو عزیزم دوستت دارم.
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
درکربلا بوی گلاب بود عشق حسین چشمه آب بود
مرگ در راه حق افتخار بود زندگی ذلت و عذاب بود
ناله و گریه فراوان سینه های کودکان کباب بود
مشک بر دوش عباس او تشنه و دشمن سیراب بود
سلام بر حسین
و یارانش لعنت خدا بر
دشمنان او
شاعر:غزل آهنجان
درخت زندان را دوست نداشت و از پشت نرده های حیاط بیرون امده بود و برای پرندگان دست تکان می داد. یک دفعه بلبل خوش اوازی بر دستان او نشست .بلبل شروع به اواز خواندن کرد .درخت خندید. انگار از یاد برده بود که در زندان است. ان وقت شاخه های خشک او دوباره شاداب شدند.
مادرم من را در آغوش گرفت غصه هایم آب شد ابر شد وبارید آسمان دلم پر از رنگین کمان شد.
همچون کبوتر سفید دلشکسته بودن سخت است.وقتی روی بال های کبوتر آخر باید
پرواز کرد.اشک هایت چکه چکه می بارد و می دانی که تا خورشید راه زیادی داری
.وقتی خطت در هم می پیچد و تو تکه های شکسته ی دلت بر زمین می افتد.
نویسنده:نازنین مغانی
این شعر قشنگ را خواهر نازنین عزیزم که امسال سال دوم ابتدایی است وبسیار با استعداد است و می خواهد سوم را دو کلاس یکی کند برایم فرستاده آفرین بر گل دختر خوبم/
چتر های رنگی
چتر های رنگی رنگی چه چتر های قشنگی
اسمان که باز سیاه می خواد تند تند بباره
زمین بازم خیس می شه خیابان ها لیز می شه
پرستوی بیچاره دیگه لانه نداره
برگ درخت می ریزه باز اول پاییزه
مدرسه ها باز می شه درس ما اغاز می شه
روپوشم را می پوشم کیفم بازم رو دوشم
می روم سوی دبستان که هست مثل گلستان
سلمه خیلی قشنگه پر از بچه زرنگه
خانم معلم چه خوبه تو مدرسه محبوبه. معلمم
زیبایی مثل فرشته هایی
تو مثل دریا هستی خوب مثل رویا هستی
تو چه قدر نازنینی زیبا وزیباترینی
پروانه عاشق توست عطرت عطر گل رز
نوری رنگی هوایی پر از عشق خدایی شاعر :یاسمین مغانی
انگار می خواد بباره
ای آسمون آبی تو چه قده زیبایی
شب هاتو رو سیاهی روز ها همش می تابی
ماه و ستاره با تو شب ها میان می خوابن.
آفتاب و باد و بارون تو آسمون بیدارن.
این ابر پاره پاره روی تو رو پوشونده.
انگار می خواد بباره ؟این بارون بهاره. شاعر:هلیا غضنفری
مادر
ای مادر خوب و نا زنینم
ای فرشته ی روی زمینم
ای زیباترین گل سرزمینم
ای مادر تویی که بهشت زیر پای توست شاعر:یسنا وافی
دویدم و دویدم دویدم و دویدم
به جنگلی رسیدم
جنگل آسمون آبی داشت
درختاش رو تپه های سر سبز
دختراش مثل عسل تو کندو
دلاشون از غم وغصه ها دور
زمستان
زمستون زمستون
موقعی برف و بارون
میرم بیرون برف بازی
تو این زمستون سرد
شال وکلاه بر سرم
کت بنفش بر تنم
شاعر: الینا مهدیخانی
فصل ها
بهار بهار تابستون پاییز پاییز زمستون
چهار تا فصل قشنگ داریم دنیایی رنگارنگ داریم
بهار ما قشنگه خیلی خوش آب و رنگه
تابستون فصل گرما فصلی بدون سرما
پاییز فصل مدرسه هیچ کسی دیر نرسه
مخالف تابستون فصلی سرده زمستون
تو دنیامون همیشه بیش از چهار فصل نمی شه
شاعر:آوا آقاخانی
دوستت دارم مادر
مادرم دستانت را مي فشارم زيرا تو از همه به من نزديك ترى .
مادرم هر جا هستم يك لحظه جشم از من بر نمي دارى .
خداوند تو را افريد تا من بتوانم با تو درد دل كنم .
تو هميشه نگران من هستى اما هيج مادري اين نگرانى ها را به اتمام نمي رساند.
حتى در زمانى كه كودكش بزرك و بزركتر شده و مايه افتخارش شود .
خداوندا مادر و پدرم
را زنده نگه دار تا بتوانم لطف و محبت ان ها را جبران كنم . دوستت دارم مادر.
شاعر :ریحانه سادات میر حسینی
دریا از بزرگییه بی معنا خسته شده بود ، حوصله اش سر رفته بود وقتی دید
دوباره ماهیی وارد آبش شده و با جسوری شنا می کند بسیار خوش حال شد انگار احساسش
را فراموش کرده بود.نویسنده: تسنیم نیک ایینهوای پاک
توی این شهر بزرگه شلوغ پلوغ
توی این هوای آلوده یاز همه رنگ
منتظر یه بارونم یک بارون خوش آب و رنگ
که بشه آسمونمپاک و وزلال آبی رنگ
رنگین کمونی بزنه تابشیمخوش حال وقشنگ