Quantcast
Channel: طعم شيرين چهارم
Viewing all articles
Browse latest Browse all 249

"حراج شد"و هيچ كس نخريدش...

$
0
0

عفیف بمان بانــو در را ببند بگذار در بزنند بگذار بگویند مهمــان نواز نیستــی..! بگذار بگويند...... اینگونـه هر کسـی حریم دلت را لمس نمی کند

دخترك و خدا...


.دخترك با ناز به خدا گفت
چطور زيبا مي آفريني ام
و انتظار داري خود را براي همگان نكنم؟ !!!!
خدا گفت:زيباي من!
تو را فقط براي خودم آفريدم !!!
دخترك، پشت چشمي نازك كرد و گفت:خدا كه بخل نمي ورزد،بگذار آزاد باشم*
خدا چادررا به دخترك هديه داد*دخترك با بغض گفت:با اين؟ اينطور كه محدودترم.
اصلا مي خواهي زنداني ام كني؟يعني اسير اين چادر مشكيشوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسيرنگاه هاي آلودهخواهي شد...هر چيز قيمتي را كه در دسترس همه نمي گذارند.
تو جواهري .
دخترك با غم گفت: آخر...آخر، آنوقت ديگر كسي مرا دوست نخواهد داشت. نه نگاهي به سمت من خواهد آمد و نه كسي به من توجه ميكند!!
خدا عاشقانه جواب داد:من خريدار توام! منم كه زود راضي مي شوم و نامم سريع الرضاست.
آدميانند و هزاران نوع سليقه! هرطور كه بپوشي و بيارايي، باز هم از تو راضي نمي شوند!
اصلا مگر تو فقير نگاهمردمي؟
آن نگاه ها مصدومت ميكند
*دخترك آرزويش را به خدا گفته بود و مي خواست چونان فرشته اي محبوبجلوه كند*
خدا با لطف جوابش را داد: دخترك قشنگ!
وقتي با عفاف و حجابتدر ميان گرگان قدم بر ميداري،فرشته اي.
دخترك،زبان دور دهان چرخانيد و گفت:مگر خودت زيباييرا دوست نداري؟
اينطور ساده كه نمي شود!مي خواهم جذاب تر شوم و خريدني!
«مدادشمعي سرخش را برداشت و دو لبه ي دهانش را قرمز كرد.ماژيك مشكي به دست گرفت و دور چشم هايش كشيد و بعد هم چون برف سپيد جلوه مي نمود.آبشاري از گيسوانش را هديه داد به نگاه ها،"مفت و رايگان"»دخترك چون عروسكي در بازار دنيا،پشت ويترين خيابان خود را به نمايش كه نه،به فروش گذاشت.
برچسبي روي هر نگاه دخترك به چشم مي خورد:"حراج شد".حراج شد
و هركس رد مي شد ميگفت:آن چيز كه حراج شود حتما ارزش و قيمتيندارد و و همگان رد شدند

 
و هيچ كس  نخريدش...
 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 249

Trending Articles